یکی از شاخصترین مطالبات مدرن در جنبش مهسا تاکید جامعه بر لزوم آزادی انتخاب سبک زندگی و برخورداری از حق زیست آزادنه و شادمانه است. پس از جنبش مهسا، بیان این مطالبات مدرن در انواع شیوههای نافرمانی مدنی خود را نشان دادهاند.
اگر چه چشمگیرترین این نافرمانیها خودداری زنان از تن دادن به حجاب اجباری در خیابانها بود، اما تنوع این مطالبات از همان روزهای اول به همین مقدار محدود نماند.
با شروع اعتراضات، چهره خیابانها و مکانهای عمومی با حضور زنان و مردانی تغییر کرد، که از سبک پوشش مورد تایید حکومت سر باز میزدند. بسیاری از زنان نهتنها حجاب اجباری موی سر را کنار گذاشته بودند، بلکه در پوشش بدن خود نیز لباسهایی را انتخاب میکردند که پیام حق مالکیت بر تن را به عرصه عمومی میآورد.
در این کارزار زنان تنها نبودند و بسیاری از مردان نیز با پوششهای آزادانهتر مانند شلوارک و لباسهای آستین رکابی، دههها چارچوبهای تحمیلی حاکمیت برای پوشش را به چالش میکشیدند.
در جامعهای که پیشتر حجاب و پوشش به عنوان «ارزندهترین زینت زن» رتبهبندی میشد، اینبار بسیاری از رهگذران در خیابانها به زنانی که حجاب از سر برداشته بودند، گل و شیرینی هدیه میدادند.
بسیاری دیگر از شهروندان نیز در اقدامهایی نمادین، ابزورد بودن محدودیتهای پوششی را که از سوی حاکمیت تحمیل میشود، به سخره میگرفتند. در ماههای اول خیزش مهسا، تصاویر بسیاری از مردانی در شبکههای اجتماعی منتشر میشد که در مکانهای عمومی مقنعه و روسری به سر میکردند. از سوی دیگر، بسیاری از کاربران فضای مجازی روایتهای خود را از پوشیدن موی خود با کت، کیف یا پاکت در مکانها و ادارات دولتی بازگو میکردند.
به قلم: رحمان.ف 1403
در جریان جنبش مهسا، بسیاری از شهروندان در اقدامهایی نمادین، ابزورد بودن محدودیتهای پوششی حاکمیت را به سخره میگرفتند:
مخالفت عمومی با حجاب و پوشش اختیاری حتی در محلههای شهرها و مناطقی نمود پیدا کرد که عمدتا به عنوان کانونهای فرهنگهای سنتی شناخته میشدند. صحنه آتش زدن روسریها بر مزار غزاله چلابی، جانباخته خیزش انقلابی، در امامزاده قاسم آمل، یکی از به یادماندنیترین این صحنههاست.
به چالش کشیدن حجاب اجباری حتی در محافل مذهبی نیز نمود یافت. ویدیوهایی از مراسم عزاداری محرم در فضای مجازی منتشر شد که در آن نوحهخوان به دغدغه حاکمیت برای اعمال حجاب اجباری اعتراض میکند. همچنین حضور دختران بیحجاب در دستههای عزاداری محرم یکی دیگر از بروز این مخالفتها در لایههای مذهبی جامعه بود.
به قلم: رحمان.ف 1403
یکی از مهمترین عوامل تسهیلکننده زنکشی در ایران، ساختار حقوقی است که بهجای بازدارندگی، به مردان حاشیهی امن میدهد. ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی به مرد اجازه میدهد در صورت مشاهده همسرش در حال «زنا»، او و شریکش را به قتل برساند، مشروط به اثبات تمکین زن. این ماده نهتنها خشونت را مشروعیت میبخشد، بلکه در عمل به ابزاری برای توجیه قتلهایی فراتر از شرایط ذکرشده تبدیل شده است.
از سوی دیگر، ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی، پدر یا جد پدری را از قصاص به دلیل قتل فرزند معاف میکند. این یعنی پدرانی مانند قاتل دنیا حسینی یا کانی عبداللهی، حتی اگر با شقاوت تمام دخترشان را بکشند، حداکثر با چند سال حبس روبهرو میشوند. در مورد برادران یا همسران قاتل، رضایت ولی دم (که اغلب خود پدر است) میتواند قاتل را از مجازات نجات دهد. این خلاهای قانونی، به مردان پیامی روشن میدهد: کشتن زنان مجازاتی جدی در پی ندارد.
پرونده آرزو کمی، که پیش چشم پسر هفت سالهاش به دست همسرش کشته شد، یا زهرا اصغری که در حضور دخترش قربانی شد، نشان میدهد که این خشونتها نهتنها زندگی زنان را میگیرد، بلکه نسلی را با آسیبهای روانی عمیق بهجا میگذارد. اما قانون، بهجای حمایت از قربانیان، اغلب قاتلان را در سایهی مصونیت نگه میدارد.
به قلم: رحمان.ف 1403
از ابتدای سال ۱۴۰۳، نام زنان و دخترانی مانند آرزو کمی، دنیا حسینی، زهرا اصغری، فاطمه بادلی، سولماز قربانی، کانی عبداللهی، نازیلا حیدرزاده، غزاله حدودی، محدثه و حدیثه جدیت نه فقط بهعنوان قربانیان خشونت خانگی، بلکه بهعنوان نمادهایی از یک بحران عمیق اجتماعی در ایران ثبت شدهاند.
این زنان که تنها گوشهای از فهرست بلندبالای قربانیان زنکشی و قتلهای موسوم به ناموسی در سال جاری در ایران هستند، به دست همسر، پدر، برادر، خواستگار یا داماد کشته شدهاند؛ اغلب در مقابل چشمان فرزندانشان و به دلایلی چون درخواست طلاق، تجاوز جنسی، یا نافرمانی از خواست مردان خانواده.
نام نیان چلبیانی (جبرئیلپور)، دختر شش ساله اهل بوکان که پس از تجاوز جنسی از سوی برادر شریک عاطفی پدرش به قتل رسید، نیز به این فهرست تلخ اضافه میشود تا عمق فاجعه را بیش از پیش نمایان کند.
اما چرا برخی مردان در ایران چنین راحت دست به قتل زنان میزنند؟ پاسخ در ترکیبی از قوانین ناکارآمد، فرهنگ مردسالار، و فقدان حمایت اجتماعی نهفته است.
به قلم: رحمان.ف 1403